منوی اصلی
موضوعات وبلاگ
وصیت شهدا
وصیت شهدا
لينک دوستان
پيوندهاي روزانه
نويسندگان
درباره

رهبر عزیزم: چه ساده لوح اند انان که میپندارند من عکس تورا به دیوار خانه اویخته ام. درحالی که نمیدانند دیوارهای خانه ام را به عکس تو اویخته ام...
جستجو
مطالب پيشين
آرشيو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
کاربردی
ابر برچسب ها


بسم الله الرحمن الرحیم


جلسه شانزدهم روایت عهد-ارض موعود 3 


برای دانلود به ادامه مطلب بروید...

 

 




برچسب ها :

موضوع :
دانلود سخنرانی های استاد رائفی پور ,  , 

بسم الله الرحمن الرحیم


http://www.farhangnews.ir/sites/default/files/content/images/story/92-02/10/410517_X0cM3rTA.jpg


مکه با تو گزیده خاک است آسمان منوری دارد

همه جا عطر یاس پیچیده است خاک، بوی معطری دارد


گفته بودند بی پسر مانده است  چوب خشک است و بی ثمر مانده است

غافل از اینکه یک نفر مانده است  آخر این مرد دختری دارد


مرد قرآن !بگو چه غم داری؟  غم مخور تو سه آیه کم داری

خیز "و صلّ لربکَ وَانحر"، سوره های تو کوثری دارد


"ما خَلقتُ" مگر برای علی و علی را مگر به خاطر تو

راستی ای رسول ! خلقت تو  جز علی شرط دیگری دارد


حرف از ماه و صحبت از زهره است، حرف از آب حرف از آیینه است

مادر آب رخ نموده است و پدر خاک همسری دارد


یا علی ! اقتدار کافی نیست  تکیه بر ذوالفقار کافی نیست

غم مخور هرچه یار کافی نیست  ذوالفقار تو خواهری دارد


بسکه زیباست ذکرتان بانو! همه گفتند و باز می گویم

آمدیّ و دوباره پیغمبر با تو حس کرد مادری دارد


دوست دار تو را حسابی نیست ترس از شدت عذابی نیست

فاطمه آمده است و شیعه او شافع روز محشری دارد


* یا وجیهةً عِندالله اشفــــــــــعی لنا عِندالله *


http://s2.picofile.com/file/7146559030/21.gif


ولادت باسعادت، بانوی دوعالم، حضرت فاطمه زهرا(س) و روز زن مبارکباد...


http://s2.picofile.com/file/7146559030/21.gif






برچسب ها :

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

مادرم تعریف می کند زمانی که من به دنیا آمدم، هم  اتاقی اش در بیمارستان زنی بود که  دختری به دنیا آورده بود. پس از چند  روز، مادرم متوجه می شود که کسی برای  ملاقات او، نمی آید. وقتی علتش را از  آن زن پرسید، زن با نگاه غمگینی گفته  بود: «شوهرم گفته بود اگر این بار  هم دختر بیاوری، دیگر در خانه ی من جایی  نداری.»
 
مشابه همین تفکر، هنوز هم در میان برخی از پدران و  مادران وجود دارد. این همان نگرشی است که در شبه جزیره ی عربستان، مردم  جاهل عرب، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را با آن دست می انداختند. در  رد چنین تفکری، سوره ی مبارکه ی «کوثر» نازل شد.
در این مطلب، به علت  نزول سوره ی کوثر و بیان تفسیر کوتاهی از این سوره که در شان حضرت فاطمه  زهرا (سلام الله علیها) است، سخن می گوییم.
 
ماجرای نازل شدن سوره کوثر
 
ماجرایی  که در طی آن، آیه یا آیاتی بر پیامبر (ص) نازل شد، در اصطلاح قرآنی، «شان  نزول» نامیده می شود. شان نزول بسیاری از سوره های قرآن، ماجراها و وقایع  تاریخی است. سوره ی کوثر نیز در پی ماجرایی نازل شد...
 
برای خواندن ماجرا به ادامه مطلب بروید...
 
 



برچسب ها :
بسم الله الرحمن الرحیم



دست من و عنایت و لطف و عطای فاطمه(س)
قلب من و محبت و مهر و ولای فاطمه

طبع من و قصیده مدح و ثنای فاطمه
جرم من و شفاعت روز جزای فاطمه

به بذل دست فاطمه به خاک پای فاطمه
منم گدای فاطمه منم گدای فاطمه

گر به زمین زند مرا ور به سما کشد مرا
درد اگر عطا کند یا به بلا کشد مرا

پای برون نمی نهم ، از سر کوی فاطمه
وانشود لبم مگر ، به گفتوگوی فاطمه

مهر و محبتش بود طینت من سرشت من
ز دوستیش آبرو داده به روی زشت من

روضه بی چراغ او مینوی من بهشت من
شکرخدا که گشته این قسمت وسرنوشت من

* یا وجیهةً عِندالله، اِشفعی لنا عندالله*





برچسب ها :


بسم الله الرحمن الرحیم

چقدر حرف دلم را به جاده ها بزنم

اجازه هست کمی حرف با شما بزنمــــــــــــــ؟!

دلم قرار ندارد خودت که می دانی

چقدر مانده همین طور دست و پا بزنم؟!

ببین به جان مادرت فاطمه(س) قسم کم آوردم

بعید نیست که همین روزهــــا جــــا بزنم

اگر دروغ نگویم فقط کمــــــــی مانده

رکورد مردم نامرد کوفــــــه را بزنمـــــــــــ

خدا کند کـــــــــــه بیـــایــــی وگرنه از سمت

کدامــــــ پنجره باید تـــــو را صدا بزنمـــــــــــــــ

به بازگشت من آقــــــــــــــــــــــــــا دگر امیدی نیست

مگر سری رو به کربــــــــــلــــــــــــآ بزنمــــ!







برچسب ها :

بسم الله الرحمن الرحیم


شما خیال کرده‏ اید که اگر ما چادر را کنار گذاشتیم، فرضاً آن مقنعه‏ ی کذایی و آن لباسهای و لیضربن بخمرهنّ علی جیوبهنّ و همانهایی را که در قرآن هست، درست کردیم، دست از سر ما بر می‏دارند؟ نه آنها به این چیزها قانع نیستند؛ آنها می‏خواهند همان فرهنگ منحوس خودشان عیناً این‏جا عمل بشود؛ مثل زمان شاه که عمل می‏شد. در آن زمان، زن اصلاً پوشش و حجابی نداشت؛ حتّی در این‏جاها وقتی نوبت به این کارها می‏رسد، بی‏بندوباری خیلی بیشتر هم می‏شود؛ کمااین‏که در زمان شاه، بی‏بندوباری‏یی که در همین شهر تهران و بعضی دیگر از شهرهای کشور ما بود، از معمول شهرهای اروپا بیشتر بود! زن معمولی در اروپا، لباس و پوشش خودش را داشت؛ اما در این‏جا آن‏طوری نبود. آن‏طور که دیده بودیم و شنیده بودیم و می‏دانستیم و مناظری که از آن وقت الان جلوی نظر من هست، انسان واقعاً حیرت می‏کند که چرا بایستی این‏گونه بشود؛ کمااین‏که در خیلی از کشورهای متأسفانه عقب‏مانده‏ی مسلمان و غیرمسلمان هم همین‏طور است. بنابراین، باید بدقت و با نهایت کنجکاوی و بدون اغماض، مسائل ارزشی را رعایت کرد.

 

 

 




برچسب ها :

موضوع :
اسلام شناسی و مهدویت ,  , 
سیب گلاب

به نام خدا
تقدیم به تمام بانوانی که قدر گوهر وجودی خودشون رو میدونن و خودشون رو ارزون به نگاه هرزه دیگران نمی فروشند...


دریافت پوستر با سایز اصلی:



 




برچسب ها :

موضوع :
عکس های مذهبی ,  , 
<< خورشید >>
 
 
به نام خدا

«خورشــــید»




خورشید  فقط یک جرم کروی در فضا نیست! پیش از آنکه نگاه علمی به «خورشید»  شکل  بگیرد، خورشید و آفتاب، معانی بسیار عمیقی در ادبیات فارسی داشتند.   خورشید، هر چند در تعریف علمی خود، ستاره ای کم نور نسبت به دیگر ستارگان   آسمان است امّا برای زمین، منبع گرما و انرژی و حیات به حساب می آید. زمین   انسانها، بدون خورشید، نه تنها بی رنگ و خاکستری است بلکه سرد و مرده نیز   هست.
  

برای  فهمیدن اهمیت خورشید، کافی است چند روز در سرمای سخت و سوزان مناطق  سردسیری بمانید و یا تصور کنید که همیشه شب باشد. همانطور که خودتان هم حس  می کنید، سرما و تاریکی، روح انسان را به مرور زمان خسته و فرسوده می کند و  انرژی زندگی کردن را از او می گیرد.

شاید به همین خاطر است که  استفاده از امام غایب در روایات به استفاده از خورشید پشت ابر تشبیه شده  است.

امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) فرمودند:
«... و اما چگونگی بهره بردن  مردم در غیبت از من، همچون بهره بردن از خورشید است هنگامی که در پشت  ابرها پنهان شود...» (1)

از معنای ظاهری این روایت، چنین می فهمیم که بین امام و خورشید شباهت هایی وجود  دارد:

اول:  خورشید پشت ابر، هرچند از دیده ی مستقیم مردم پنهان است امّا نور و گرمای  خود را از زمینیان دریغ نمی کند و وجود همین نور و گرما، نشان می دهد که  خورشید، هست؛ حتی اگر از دیده ها پنهان است. (2)

همیشه ابر ز خورشید رنگ می گیرد// به هرکجا بروی این صحیفه زرکوب است (3)

دوم:  این معنا را زمانی بهتر درک می کنید که یک هفته رنگ خورشید را نبینید؛ آن  وقت است که سرتان را به آسمان بلند می کنید و از لابه لای ابرهای تیره ی  بارانی، به دنبال پرتوی کوچک گرمابخش خورشید می گردید. چکیده ی چنین حسی،  «انتظار و امید» است. (3)

ما غایب بزرگ همین عصر غیبتیم//دوریم از شنیدن تکبیر آفتاب


حرف آخر: تا به حال در گرگ و میش سحر، دمیدن آفتاب را دیده اید؟ یک بار ببینید؛ طلوع خورشید زیباست...



پی نوشت:
1. کمال الدین، ج 2، ص 483؛ به نقل از تونه، مجتبی، موعود نامه، ذیل واژه ی خورشید پشت ابر
2. از همان منبع
3. رضا جعفری
4. از همان منبع
5. مرتضی حیدری آل کثیر





برچسب ها :
بسم الله الرحمن الرحیم


چهل روز گذشت…
صدا، صدای زنگوله ی اشتران خسته از راه است.
صدا، صدای کودکان یتیم و مادران بی فرزند است.
صدای سلام می آید.
« به احترام اهل بیت همه از مرکب پیاده شوند…»
و همه در حسرت، در بهت می نگرند…
اینجا بود؟
ناگهان ولوله می شود…
برای زودتر رسیدن وقت رکاب یافتن نیست، با یک خیز، با یک پرتاب خود را باید به زمین خشک بیابان رساند…
این همه قبر و این همه دلداده…
این همه اشک و این همه ناله…
هر کس آرامگاه یک شهید را نشانه می رود، روی خاک…
پر از نقش چادرهای مشکی و مشت های پر خاک می شود.
یک نفر از سر یک آستانه می رود به دیگری و در هر آستانه ای خاطره ای است…
کجاست یوسف بنی هاشم، عباس (ع)؟
کجاست شبه پیغبر، علی(ع)؟
کجاست یادگار حسن، قاسم (ع)؟
کجایی حسین(ع)؟؟
کجایی زهیر؟کجایی مسلم؟
و « کجایی» ها می شود نسیم و می وزد در صحرا…
یک نفر انگار مدت هاست رنگ سایه ندیده، صدا می زنندش رباب!
یک نفر انگار خنده را از یاد برده، کودکان صدایش می زنند، عمه!یک نفر از جمع کودکان کم شده…رقیه…
اینجا روی مزار حسین(ع) انگار با اشک کسی خیس خورده است…
یکی قبلا اینجا بود دست بر خاک می کشید و مویه می کرد: حبیب لا یجیب حبیبه؟(دوست جواب دوست را نمی دهد (جابر بن عبدالله انصاری)


*  *  *  *  *  *  *  *

التــــــــــــــــــــتماس دعا





برچسب ها :


بسم الله الرحمن الرحیم


گل اشکم شبی وا میشد ای کاش

همه دردم مداوا میشد ای کاش


به هر کس قسمتی دادی خدایا

شهــــــــادت قسمت ما میشد ای کاش


مختصری از زندگینامه شهید احمد مظهری:

شهید مظهری، فرزند احمد و مه رُخ در نهم بهمن سال 1343 در روستای دوساری از توابع شهرستان عنبرآباد استان کرمان، دیده به جهان گشود...

دوران ابتدائی را در همان روستا گذراند، تا اول راهنمائی ادامه تحصیل نمود اما به دلیل فقر مالی از ادامه تحصیل بازماند و برای امرار معاش در کار کشاورزی به کمک پدر شتافت...

شهید مظهری در تاریخ18/6/1363 براساس تکلیف شرعی خود راهی خدمت سربازی شد و برای دفاع از میهن، مقتدرانه مبارزه کرد و سرانجام در تاریخ 9/5/1364 بر اثر ترکش گلوله دشمن بعثی در جزیزه مجنون به فیض شهادت نائل گردید و پس از تشییع، پیکر پاکش در زادگاهش به خاک سپرده شد.

روحش شاد و راهش پررهرو باد...

 





برچسب ها :


صفحه قبل 1 ... 2 3 4 5 6 ... 25 صفحه بعد