منوی اصلی
موضوعات وبلاگ
وصیت شهدا
وصیت شهدا
لينک دوستان
پيوندهاي روزانه
نويسندگان
درباره

رهبر عزیزم: چه ساده لوح اند انان که میپندارند من عکس تورا به دیوار خانه اویخته ام. درحالی که نمیدانند دیوارهای خانه ام را به عکس تو اویخته ام...
جستجو
مطالب پيشين
آرشيو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
کاربردی
ابر برچسب ها

جاي "شهید دقایقی" خالی که توی وصیت نامه خطاب به همسرش نوشت:
"اگر بهشت نصیبم شد منتظرت میمانم..

جای "شهید زین الدین" خالی که میگفت:
در زمان غیبت امام زمان به کسی منتظر میگویند که منتظر شهادت باشد...


جای "شهید همت" خالی که خانمش میگفت:
همیشه به شوخی بهش میگفتم اگه بدون ما بری گوشتو میبرم..
اما وقتی جنازه رو آوردن دیدم که اصلا سری در کار نیست...

جای "شهید حسن آبشناسان" خالی که
همسرش گفت:
لباسهای خونی همسرم را گذاشته بودند داخل یک کیسه پلاستیک..
روز سوم که خانه خلوت تر شد رفتم کیسه را آوردم...
خون هم اگر بماند بوی مردار میگیرد ، با احتیاط گره اش را باز کردم و لباسها را آوردم بیرون..
بوی عطر پیچید توی خانه...
عطر گل محمدی
بوی عطری که حسن میزد..

جای "شهید علمدار" خالی که میگفت:
برای بهترین دوستان خود دعای شهادت کنید

ای شُهدا
برای ما حمدی بخوانید که شُما زنده اید و ما مُرده ...! شهادت یک لباس تک سایز است ، هر وقت و هر زمان اندازه ات را به لباس شهادت رساندی ، هر جا باشی با شهادت از دنیا میروی...
"شهید آوینی*




برچسب ها :

>> بهتر از علم کیمیا <<

امام خمینی(ره) در دوران جوانی در حرم امام رضا علیه السلام از عارف بالله شیخ حسنعلی نخودکی علم کیمیا طلب می کنند و مرحوم نخودکی دستورالعملی به امام می دهند که فرمودند از علم کیمیا بهتر است و آن دستور این است :

بعد از نمازهای واجب یک بار آیة الکرسی «آیه اول تا هو العلی العظیم » را می‌خوانی؛


و بعد تسبیحات فاطمه زهرا سلام الله علیها را می‌گویی؛


 و بعد سه بار سوره توحید «قل هو الله احد» را می‌خوانی؛


و بعد سه بار صلوات می‌گویی: اللهم صل علی محمد و آل محمد ؛


 و بعد سه بار آیه دوم و سوم سوره مبارکه طلاق از : وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا ؛ را می‌خوانی که این از کیمیا برایت بهتر است.


حضرت امام می فرمایند من تا به امروز به صورت مستمر و دائم به این دستور، عمل نمودم و هرچه دارم از برکت عمل به این دستور است.
(کتاب زمزم عرفان)




برچسب ها :

بسم رب الشهدا و الصدیقین

شهید شاهرخ ضرغام (حر انقلاب) ، بخش دوم

پدر نداشت. از کسی هم حساب نمی برد. مادر پیرش هم کاری نمی توانست بکند الا دعا! اشک می ریخت و برای فرزندش دعا می کرد. خدایا پسرم را ببخش، عاقبت به خیرش کن. خدایا پسرم را از سربازان امام زمان(عج) قرار بده . دیگران به او می خندیدند. اما او می دانست که سلاح مومن دعاست. کاری نمی توانست بکند الا دعا. همیشه می گفت: خدایا فرزندم را به تو سپردم. خدایا همه چیز به دست توست. هدایت به وسیله توست. پسرم را نجات بده!
زندگی شاهرخ در غفلت و گمراهی ادامه داشت. تا اینکه دعاهای مادر پیرش اثر کرد. مسیحا نفسی آمد و از انفاس خوش او مسیر زندگی شاهرخ تغییر کرد .


بهمن 57 بود. شب و روز می گفت: فقط امام، فقط خمینی (ره)
وقتی در تلویزیون صحبت های حضرت امام پخش می شد، با احترام می نشست. اشک می ریخت و با دل و جان گوش می کرد.
می گفت: عظمت را اگر خدا بدهد، می شود خمینی، با یک عبا و عمامه آمد. اما عظمت پوشالی شاه را از بین بُرد.
همیشه می گفت: هرچه امام بگوید همان است. حرف امام برای او فصل الخطاب بود.
برای همین روی سینه اش خالکوبی کرده بود که: فدایت شوم خمینی.
ولایت فقیه را به زبان عامیانه برای رفقایش توضیح می داد. از همان دوستان قبل از انقلاب، یارانی برای انقلاب پرورش داد. وقتی حضرت امام فرمود: به یاری پاسداران در کردستان بروید. دیگر سر از پا نمی شناخت. حماسه های اورا در سنندج، سقز، شاه نشین و بعدها در گنبد و لاهیجان وخوزستان و... هنوز در خاطره ها باقی است.
شاهرخ از جمله کسانی است که پیر جماران در رسایشان فرمود: اینان ره صد ساله را یک شبه طی کردند. من دست و بازوی شما پیشگامان رهائی را می بوسم و از خداوند می خواهم مرا با بسیجیانم محشور گرداند.

ادامه دارد




برچسب ها :

بسم رب الشهدا و الصدیقین

شهید شاهرخ ضرغام (حر انقلاب)

صبح عاشورای ۵۷ میاندار دسته بود، از همان‌روز با صحبت‌های حاج‌آقا تهرانی متحول شد، رفت مشهد و توبه کرد و روی سینه‌اش خالکوبی کرد: «خمینی فدایت شوم».
شهید «شاهرخ ضرغام» در روزهای نخست جنگ لقب «حر انقلاب» را گرفته است، چرا که زندگی وی سرشار از داستان‌های آموزنده‌ است. او مدتی را در جهالت سپری کرد اما خدا خواست که برگردد.

مرور داستان زندگی او ماجرای حر در کربلا را تداعی می‌کند. تاریخ نهضت اسلامی ما بسیاری از این آزادمردان را به خود دیده است. شاهرخ ضرغام همچون «طیب» یکی از دلیر مردانی است که با پیروی از راه نورانی راه امام راحل شد و الگوی عملی بسیاری از آزادمردان روزگار ما شد.

بسم رب الشهدا و الصدیقین

شهید شاهرخ ضرغام  (حر انقلاب) ، بخش اول

نام : شاهرخ ضرغام
نام پدر : صدرالدین
تاریخ تولد : ۱۳۲۸
محل تولد : تهران
تاریخ شهادت : هفدهم آذرماه ۱۳۵۹
محل شهادت : آبادان
اینها مشخصات شناسنامه ای اوست. کسی که در سی و یک سال عمر خود زندگی عجیبی را رقم زد. از همان دوران کودکی با آن جثه درشت و قوی خود، نشان داد که خلق و خوی پهلوانان را دارد .
شاهرخ هیچگاه زیر بار حرف زور و ناحق نمی رفت. دشمن ظالم و یار مظلوم بود. دوازده سالگی طعم تلخ یتیمی را چشید. از آن پس با سختی روزگار را سپری کرد .
در جوانی به سراغ کشتی رفت. سنگین وزن کشتی می گرفت. چه خوب پله های ترقی را یکی پس از دیگری طی می کرد. قهرمان جوانان، نایب قهرمان بزرگسالان، دعوت به اردوی تیم ملی کشتی فرنگی. همراهی تیم المپیک ایران و...
اما اینها همه ماجرا نبود. قدرت بدنی، شجاعت، نبود راهنما، رفقای نا اهل و ... همه دست به دست هم داد. انسانی بوجود آمد که کسی جلودارش نبود هرشب کاباره، دعوا، چاقوکشی و ...

ادامه دارد...




برچسب ها :



دﯾﺪﯼ ﭼﻄﻮﺭ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ؟! ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺑﺎ ﮐﺴﯽ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺩﺍﺭﻩ!ﺣﺘﻤﺎ ﮐﺎﺳﻪ‌ﺍﯼ ﺯﯾﺮ ﻧﯿﻢ‌ﮐﺎﺳﻪ ﺷﻪ ﻭ...ﺍﯾﻦ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻫﺎ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﻧﺪﺍﺭﻩ. ﺧﯿﻠﯽ ﺭﺍﺣﺖ ﺩﻭﺭ ﻫﻢ ﻣﯽ ﻧﺸﯿﻨﯿﻢ ﻭ ﺍﺯ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺣﺮﻑ ﻣﯽ ﺯﻧﯿﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺳﺎﺩﮔﯽ ﺁﺏ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺩﺭﻣﻮﺭﺩ ﻫﻢ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ.ﮔﻮﯾﺎ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﻡ ﺧﺪﺍ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﯾم!!
ﻗﻀﺎﻭﺕ ﮐﺮﺩﻥ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﻋﺎﺩﺕ ﻫﺎﯼ ﺯﺷﺘﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎﻥ ﺭﻭﺍﺝ ﯾﺎﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ. ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺭ ﻣﺠﻠﺴﯽ ﺗﺎ ﻣﺪﺗﻬﺎ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻫﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﯿﻢ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺫﻫﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻣﯿﮕﺬﺭﺩ.
ﻋﺎﺩﺕ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﯾﺎ ﺁﺷﻨﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯿﻢ ﮐﻪ ﺩﭼﺎﺭ ﻣﺸﮑﻞ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺎ ﺍﻭ ﻫﻤﺪﺭﺩﯼ ﮐﯿﻨﻢ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ ﺑﻪ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﮐﻪ ﺣﻘﺶ ﺑﻮﺩ ﺍﺯ ﺑﺲ ﺑﺪﯼ ﮐﺮﺩ ﺧﺪﺍ ﻫﻢ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭼﻨﯿﻦ ﻋﺬﺍﺑﯽ ﺩﭼﺎﺭ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﺍﮔﺮ ﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﻣﻘﺎﻡ ﻭ ﺛﺮﻭﺕ ﻗﺎﺑﻞ ﺗﻮﺟﻬﯽ ﺩﺳﺖ ﯾﺎﺑﺪ ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﺣﺘﻤﺎً ﺧﺪﺍ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﯾﻦ ﭼﻨﯿﻦ ﺍﻣﮑﺎﻧﺎﺗﯽ ﻋﻄﺎ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﯾﺎ ﺩﺭ ﺍﺩﺍﺭﻩ ﻫﺎ ﻭ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻫﺎ ﺍﯾﻦ ﻧﻮﻉ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻫﺎ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ.ﺑﺎ ﺍﺧﺮﺍﺝ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﺑﻪ ﺭﺍﺣﺘﯽ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ: ﻧﯿﺮﻭﯼ ﺿﻌﯿﻔﯽ ﺍﺳﺖ ﻭ ﯾﺎ ﺗﻮﺍﻥ ﮐﺎﺭﯼ ﭘﺎﯾﯿﻨﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺑﺎ ﺑﻪ ﻗﺪﺭﺕ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﺎﻻ‌ ﺭﻓﺘﻦ ﻣﻮﻗﻌﯿﺖ ﺷﻐﻠﯽ ﮐﺴﯽ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﯿﻢ ﻻ‌ﺑﺪ ﭘﺎﺭﺗﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﯾﺎ ﺁﺷﻨﺎﯼ ﺁﻗﺎﯼ ﺭﺋﯿﺲ ﺑﻮﺩﻩ!
ﻭﺍﻗﻌﺎً‌ﭼﺮﺍ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻫﺎﯼ ﻣﺎ ،ﻧﮕﺎﻫﻤﺎﻥ، ﻭ ﻃﺮﺯ ﺗﻔﻜﺮﻣﺎﻥ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﺍﻃﻼ‌ ﻋﺎﺗﯽ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻧﻪ ﺑﻪ ﺻﺤﺖ ﻭ ﺩﺭﺳﺘﯽ ﺁﻥ ﻭﺍﻗﻔﯿﻢ ﻭﻧﻪ ﺩﺭﺷﺮﺍﯾﻂ ﻭﺩﺭ ﻣﻮﻗﻌﯿﺖ ﻫﺎﯼ ﻓﺮﺩﯼ ﻛﻪ ﻣﻮﺭﺩ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻣﺎ ﺍﺳﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯽ ﺩﻫﯿﻢ؟
ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺯﻧﺪﮔﯽ،ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻭ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﮐﺴﯽ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﮐﻨﯿﻢ ،ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺟﺎﯼ ﺁﻥ ﻓﺮﺩ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﻢ ﺁﻧﮕﺎﻩ ﺍﮔﺮ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﯿﻢ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺍﻭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﯿﻢ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﯿﻢ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﻭ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﮐﻨﯿﻢ !
ﯾﺎﺩﺗﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﻫﺮﮐﺲ ﺳﺮﮔﺬﺷﺘﯽ ﺩﺍﺭﺩ.ﻻ‌ﺯﻡ ﻧﯿﺴﺖ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ"ﺗﺤﻤﻞ"ﮐﻨﯿﻢ، ﮐﺎﻓﯿﺴﺖ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ"ﻗﻀﺎﻭﺕ"ﻧﮑﻨﯿﻢ. ﺑﯿﺎﯾﯿﺪ ﺯﻭﺩ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻧﮑﯿﻨﻢ ﻭ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﯾﻦ ﺟﻤﻠﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ...




برچسب ها :

سخت است که از باغ و صنوبر گویم

از گلشن و قمری و کبوتر گویم


بگذار کنون که گمرهان لب بستند

فریاد کشم ز حب رهبر گویم




حقا که تو از سلاله ی فاطمه ای

با خنده ی خود به درد ما خاتمه ای


زیباتر ازین نام ندیدم به جهان

سید علی حسینی خامنه ای




برچسب ها :

.
برادر !! خواهر !!
.
ما بدهکاریم!
.
پدر !! مادر !! همسر !! فرزند !!
.
ما بدهکاریم.
.
دوست !! رفیق !! آشنا !!
.
ما بدهکاریم.
.
آقای مهندس !! آقای دکتر !! خانم مهندس !! خانم دکتر !!
.
ما بدهکاریم.
.
آقای معلم!! خانم معلم!! استاد!! کارگر !!
.
ما بدهکاریم.
.
آقای وکیل!! وزیر!! نماینده!! آقای رییس!!
.
ما بدهکاریم!
.
ما به آن روزها و شبها بدهکاریم.
.
ما به آن مادر و پدر که با اشک و گریه، فرزندشان را روانه جبهه کردند،
بدهکاریم.
.
به آن خانمی که بغضش را در گلو خفه کرد تا سد راه شوهرش نشود،
به آن نوزاد سه ماهه که
حسرت گفتن کلمه «بابا» را
تا همیشه بر دل خواهد داشت،
بدهکاریم.
.
به مظلومیت آن شهیدی که
دلش برای تنها دخترش تنگ می‌شد، اما فرصت بازگشت به خانه را نداشت،
بدهکاریم.
.
به بزرگی و غرور آن امیر ارتش که به او گفتند
دخترت روی تخت بیمارستان منتظر دیدن توست،
برگرد،
اما او بخاطر صدها جوان هم سن و سال دخترش حاضر به ترک جبهه نشد
و تنها زمانی به خانه برگشت، که
جسد دخترش را دفن کرده بودند… .
ما بدهکاریم.
.
ما به اندازه قطرات اشک مادران و همسران ،
به اندازه قطرات خون به ناحق ریخته ،
بدهکاریم.
.
به مظلومیت، معصومیت دختران و پسران بابا ندیده،
به گریه‌های شبانگاه همسران شوهر از دست داده ،
بدهکاریم.
.
به بزرگی پیرمردی که کمر خم نکرد
و بر جنازه تنها فرزندش نماز خواند،
بدهکاریم.
.
ما به نام هزاران هزار شهید ، جانباز، اسیر،
به هزاران هزار خانواده ، هزاران هزار پدر و مادر،
هزاران هزار کوچه که نام شهید را بر آن گذاشته‌اند ،
بدهکاریم.

ما به ایران، به اسلام بدهکاریم…..
حال خود دانید!!




برچسب ها :

اوحاضراست
ولی
ظاهرنیست!

ماظاهریم
اما
حاضرنیستیم!
او
منتظر
حضورماست

وما
منتظر
ظهوراوییم!

خداکندکه
ماحاضرشویم
تااوظاهرشود


درغیبتش مقصریم ودرظهورش موثر!!!

 




برچسب ها :
شکر

                

 

    شکر به خاطر بیماری فرد پرهیزگار و پارسایی را در نزدیکی دریا دیدند که به خاطر حمله پلنگ زخمی شده بود و با هیچ دوا و درمانی خوب نمی شد، مدتها در همان حال بود اما با این وجود دائم شکر خدا را می گفت. از او پرسیدند با وجود این بلاهایی که سرت آمده چطور دائم شکر می گویی؟ پاسخ داد: شکر می گویم که مرا به مصیبتی گرفتار کرده است نه به معصیت و گناه. گر مرا زار بکشتن دهد آن یار عزیز تا نگویی که در آن دم غم جانم باشد گویم از بنده مسکین چه گنه صادر شد کو دل آزرده شد از من غم آنم باشد بازنویسی حکایت سیزدهم از باب دوم گلستان 13




برچسب ها :

                  

چرا امام حسین ع از خدا می خواهد که او را با نعمت و احسانش امتحان نکند؟

آیت الله آقا مجتبی تهرانی (که روانش شاد باد) در جلسات خود به شرح و تفسیر حدیث می پرداخت و بر این کار مداومت داشت. به مناسبت سالروز میلاد امام حسین (که درود خدا بر او باد) دو حدیث امام از کتاب بحارالانوار را با شرح آقا مجتبی تهرانی در ادامه می خوانید. روایت شده که حسین بن علی(ع) در دعایش می فرمود: «اللَّهُمَّ لَا تَسْتَدْرِجْنِی بِالْإِحْسَانِ وَ لَا تُؤَدِّبْنِی بِالْبَلَاءِ.» در دعایی از امام حسین(ع) منقول است که حضرت فرمودند: «اللَّهُمَّ لَا تَسْتَدْرِجْنِی بِالْإِحْسَانِ»، خدایا! من را با احسان کردن آزمایش نکن. روش خدا این است که با اعطاء نعمت و احسان، بندگان را امتحان می کند. خدا اینطوری است که هم وقتی نعمت می دهد و هم هنگامی که نعمت را می گیرد، در حال امتحان است. در هر دو خدا امتحان می کند. یکی از معانی استدراج همین است. در روایتی از امام زین العابدین (ع) منقول است که حضرت در رابطه با استدراج فرمودند: اگر خداوند نعمتی را بدهد و تو شکر نعمتش را فراموش کنی، برای مرتبه دوم به تو نعمت می دهد و امتحانت می کند تا ببیند آیا شکرش می کنی یا باز هم فراموش می کنی. اگر باز هم سپاس نگویی، برای مرتبه سوم، یک نعمت دیگر می دهد. اگر شکر نکردی یکی دیگر می دهد. عجب امتحانی است! خدا اینطوری امتحان می کند. این استدراج اینگونه است: نعمت دادن، فراموشی و غفلت از شکر. در این دعا امام حسین(ع) می فرمایند: خدایا من را با استدراج امتحان نکن؛ یعنی خدایا! نعمتی که از شکرش غفلت خواهم کرد را نمی خواهم. این دعا خیلی مهم است! نعمتی که همراهش غفلت از شکر است را نمی خواهم. بخش دوم دعا: «وَ لَا تُؤَدِّبْنِی بِالْبَلَاءِ»، اگر از امتحان باصطلاح رفوضه درآمدی، خدا باید با تو چه کار کند؟ اگر بچه کار اشتباهی کند با او چه می کنند؟ ادبش می کنند. باید گوشش را بگیری بمالی. حضرت می فرمایند: خدایا، من را با بلا ادب نکن! اگر من خطا کردم، من را اینطوری ادب نکن! چون تحمل بلای تو بسیار مشکل است. معنا و دلیل «استدراج» در این روایت بحثی راجع به استدراج داریم که یکی از دلائل گرفتاری‏ های انسان را دربر دارد. امام حسین در این روایت، استدراج را معنا می‏ کنند که گاهی خدا به بنده‏اش نعمت می‏ دهد، ولی از آن طرف بنده، شکر نعمت را به جا نمی‏ آورد؛ این به خاطر آن است که خداوند حالت شکرگذاری را از بنده سلب کرده است. اینجا سوال پیش می‏ آید که چرا خدا چنین می‏ کند و حال شکر را از بنده ‏اش می‏ گیرد؟ او که نعمت را به بنده می‏ دهد، توفیق شکر را هم به او بدهد! یعنی چه که او نعمت را بدهد ولی توفیق شکر را از او بگیرد؟ چرا خدا توفیق شکر را از بنده‏اش می ‏گیرد تا او نتواند شکر نعمت را به‏ جا آورد؟ اصلا چه‏ طور می‏ شود که خدا با بنده‏ اش چنین می ‏کند؟ ناشکریِ انواع نعمت‏ ها در روایتی از امام صادق(ع) آمده است که گاهی خدا به بنده‏اش نعمتی را می‏ دهد، او هم آن نعمت را در راه معصیت خرج می‏ کند و با آن گناه می‏ کند. منظور از نعمت هم در این روایت فقط پول نیست؛ چشم، گوش، دست، پا و تمام قوای انسانی، نعمت‏ هایی است که خدا به انسان داده است. نعمت، فقط پول و اسکناس نیست! چشم‏هایتان را باز کنید و نعمت‏ هایی را که خدا داده است، بشناسید! نعمت، متصله و منفصله دارد که تمام سرتاپای انسان و آن چیزهایی که متعلق به او است را در بر می‏ گیرد، این یعنی اینکه «ای انسان! همه وجودت و متعلقات وجودت، نعمت‏ های خداوند است» اگر انسان نعمتی را در راه حرام مصرف کند و گناه کند، خدا به او مهلت می‏ دهد تا استغفار کرده و از این گناه‏ ها توبه نماید! استدارج راهی به سوی «کفر» آیه قرآن هم این مطالب را دارد و می‏ فرماید: « إِنَّما نُمْلی‏ لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً» خدا مهلت می‏ دهد تا ببیند آیا تو استغفار می‏ کنی یا نه! اگر استغفار کردی مساله‏ ای پیش نمی ‏آید، اما اگر استغفار نکردی، خدا نعمتش را تجدید می‏ کند؛ یعنی نعمت را دوباره به تو می‏ دهد. اینجا دیگر تو توفیق شکرگذاری نداری و در حقیقت، خدا این توفیق را از تو سلب کرده است. این بی‏ حساب نیست که خدا به بنده ‏ای از بندگانش نعمت می‏ دهد و در عین حال، توفیق شکرگذاری را از او سلب می ‏کند. وقتی بنده گناه کرد و به‏ جای عقاب، نعمت‏ هایش زیاد شد، کم ‏کم با خودش فکر می‏ کند که چرا این‏ همه گناه می‏ کند ولی هیچ اتفاقی نمی‏ افتد؟! نکند خبری نیست؟! اصلا شاید حلال و حرامی، نعوذبالله در کار نیست! از اینجا است که انسان به وادی کفر کشیده می‏ شود. روایت شده که حسین بن علی(ع) فرمود: مالُکَ اِن لَم یَکُن لَکَ کُنتَ لَهُ مُنفِقاً فَلا تُنفِقهُ بَعدَکَ فَیَکُن ذخیرَهً لِغَیرِکَ وَ تَکُونُ اَنتَ المُطالَبَ بِهِ، اَلمَأخُوذَ بِحِسابِهِ اِعلَم اَنَّکَ لاتَبقی لَهُ وَ لایَبقی عَلَیکَ فَکُلهُ قَبلَ اَن یَاکُلَکَ.» «مال و اموال تو اگر برای تو و به نفع تو نباشد، باید آن را انفاق کنی؛ چون آن اموال را بعد از مرگ خودت نمی توانی انفاق کنی و برای دیگران می شود؛ در نتیجه در رابطه با آن مال و آن کسی که آن مال را برای او گذاشته ای از تو حساب می کشند و مطالبه می کنند. بدان که تو به خاطر اموالت نمی مانی و اموال تو هم برای تو نمی ماند، پس قبل از آن که مال تو، تو را بخورد تو آن را بخور.» اگر مال انسان به نفع انسان نباشد، باید آن را از خودش جدا کند؛ یعنی انفاق کند. اگر نفع و سود، جنبه مالی داشته باشد، بهره گیری از امور مادی لازم است مانند خوراک، پوشاک، مسکن و... که تمام این ها ابزاری است برای رسیدن انسان به خداوند. اما اگر نمی توانی بهره و سود واقعی ببری یعنی بعد از مرگ تو و در مسیر برزخ و قیامت برایت کارسازی ندارد، انفاق کن. آن هم در راه خداوند، زیرا ذخیره می شود برای تو و اگر این کار را نکردی، ذخیره می شود برای بعد از تو و دیگر از اختیارت خارج می شود. وارثان و دیگران از آن بهره می برند ولی تو درباره ی آن مسئول هستی و مورد سؤال قرار می گیری که مال را از کجا آوردی؟ نه چه مقدار آورده ای؟ در چه راهی خرج کردی؟ و برای چه کسانی گذاشتی؟ ممکن است به خاطر آن مال تو را عذاب کنند ولی ورثه تو را به خاطر خرج درست و انفاق همان مال به بهشت ببرند و تو پشیمان ترین افراد خواهی بود. اگر انسان می داند ورثه او نااهل بوده و ممکن است مالی را که برای او به ارث گذاشته است در راه غیرالهی و ناثواب خرج کند بداند که حساب آن مال را از او خواهند کشید. حالا چه باید کرد؟ مال را فدای خودت بکن، قبل از آن که تو فدای آن شوی. آن امور مادی که در دنیا بهره ای از آن ندارم باید فدای من شود نه من فدای او بشوم. منظور این نیست که انسان مال نداشته باشد، بلکه نحوه بهره گیری مهم است که مال را فدای ایمان، اعتقاد و... خود بکن.




برچسب ها :


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 25 صفحه بعد